قاصدکی امروز صبح پشت در بود. چیزی با خود داشت . شاید خبری؛ شاید حرفی ؛ چیزی . شاید هم نامه ای از خدا برای تو . آن را بخوان . بلند بخوان . بگذار پر شوم از حرف ها ی خدا:
می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود.
همان دلهای بزرگی که جای من در آن است
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس.
و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند و جنسش عوض نمی شود ...
و میدانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...برای همیشه!
چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم، صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!
پروردگارت ...
با عشق !
این متن ادبی از کیه؟ اشکم در اومد
سلام
ممنون از حضور سبزت!
این روز ها اما ادم ها سرشان شلوغ است
کسی برای خدا نامه نمی نویسد!
باز هم منتظرتم!
بدرود!
این اتصال از هر نقطه دنیا، موقعیت مکانی شما را به کشور آمریکا تغییر می دهد و شما در شبکه اینترنت یک کاربر آمریکایی شناخته می شوید ، شما پس از اتصال به این سرویس ، در زمان باز کردن وب سایت، درخواست شما به سرور ما ارسال شده و از این سرور دریافت می شوید و به دلیل اینکه سرور ما در کشور آمریکا واقع است ، بدون هیچ فیلترینگ می توانید از سرویس سایتهای فیلتر شده استفاده نمائید
دستت درد نکنه عالی بود .امروز میزم تو وبلاگ
سلام:
شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی؟
اما،نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
واقعا این جمله انسان را به نفکر وا می دارد تحت تاثیر قرار گرفتم چون هیچ وقت به این نزدیکی خدا را در وجود خودم حس نکرده بودم.
نامه نوشتن برای خدا هم از قلم های زلال گوی آفتاب سوخته بر میآید . زیبا بود و به شکوه خلیج فارس . ممنون از دعوتتون
سلام
بله واقعا زیبا بود
دست نویسنده اش درد نکنه
دوست گرامی
ممنونیم از حضور گرم شما در وبلاگ ما
ماهی کوچولوهای زندگی